جدول جو
جدول جو

معنی گنج افشانی - جستجوی لغت در جدول جو

گنج افشانی(گَ اَ)
افشاندن و نثار کردن گنج و خواسته:
ز گنج افشانی و گوهرنثاری
بجای آورد رسم دوستداری.
نظامی.
ملک پرویز کز جمشید بگذشت
به گنج افشانی از خورشید بگذشت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
گنج افشانی
پراکندن و نثار کردن گنج: ز گنج افشانی و گوهر نثاری بجای آورد رسم دوستداری. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَفَ / فِ)
پراکندن گنج و پول و زر و سیم بین مردمان. بخشندگی:
من که چو گل گنج فشانی کنم
دعوی پیری به جوانی کنم.
نظامی.
چون خلفا گنج فشانی کنی
تاج دهی تخت ستانی کنی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گُ اَ)
عمل گل افشاندن. عمل گل باران کردن:
جوانمردی کن ازمن بار بردار
گل افشانی بس از ره خار بردار.
نظامی.
روی درکش به کنج پنهانی
شادمان بین درآن گل افشانی.
نظامی.
روی بهرام از آن گل افشانی
سرخ شد چون رحیق ریحانی.
نظامی.
رجوع به گل افشان و گل افشان کردن شود
لغت نامه دهخدا
(چَ رَ)
آن که گنج و پول و زر وسیم بپراکند و ببخشد. جوانمرد. بخشنده:
خسرو تاجبخش تخت نشان
بر سر تاج وتخت گنج فشان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گنج فشانی
تصویر گنج فشانی
پراکندگی گنج و پول و زر و سیم بین مردمان، بخشندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنج افشان
تصویر گنج افشان
آنکه گنج بپرا کند و نثارکند
فرهنگ لغت هوشیار
عمل گرد افشاندن، دوره ایست که دانه گرده از بساک خارج شده و برای رشد و نمو خود روی کلاله مناسبی قرار می گیرد گرد افشانی بدو طریق مستقیم و غیر مستقیم صورت می پذیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گهر افشانی
تصویر گهر افشانی
عمل گوهر افشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل افشانی
تصویر گل افشانی
عمل گل باران کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گنج افشان: خسرو تاج بخش تخت نشان بر سرتاج و تخت گنج فشان. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار